- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لبش به خنده دل غنچه را دونیم کن نگاه را گل رخسار او شمیم کند
2 من ومضایقه دل به آنچنان چشمی بخیل را نگه گرم او کریم کند
3 ز مکر طره شبگرد یار می آید که در دو هفته در گوش را یتیم کند
4 نهال طور به آغوش در نمی آید کسی چرا دل خود را عبث دونیم کند
5 گرفت روی زمین را تمام گوساله چگونه گاوفلک را کسی عقیم کند
6 ز دست سامری روزگار می آید که جای تنگ ز گوساله بر کلیم کند
7 به سایه ات کند ای تاک اگر بخیل گذار به یک مصافحه دست تواش کریم کند
8 به بزم باده او پسته را شکسته مساز که زور رشک دل پسته را دونیم کند
9 به نیم آه ز هم غنچه دلم پاشید چو شمع صبح که سردرسر نسیم کند
10 چو صائب آن که به لخت جگر قناعت کرد عجب نباشد اگر ناز برنعیم کند