- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترک عجب و کبر کن تا قبله عالم شوی سیرت ابلیس را بگذار تا آدم شوی
2 گر چه تلخی، دامن اهل صفایی را بگیر تا مگر شیرین به چشم خلق چون زمزم شوی
3 روی پنهان کن که خار تهمت ابنای دهر می درد از هم ترا گر دامن مریم شوی
4 چند باشی در کشاکش، دامن ساقی بگیر تا درین عالم ازین عالم به آن عالم شوی
5 ره به آدم گرچه یک گام است از راه نسب ره ترا بسیار در پیش است تا آدم شوی
6 آنقدر سر از سر زانوی کلفت برمدار تا میان عاشقان سر حلقه ماتم شوی
7 تا غمی حاصل کنند ارباب دل خون می خورند تو ستمگر می کنی صد حیله تا بی غم شوی
8 چون سلیمان قدر دل اکنون نمی دانی که چیست آن زمان انگشت می خایی که بی خاتم شوی
9 در بساط عالم هستی که بیشی در کمی است می زنی روزی دو شش صائب که نقش کم شوی