1 خنده چون زان غنچه مستور می گردد بلند از جگرگاه بدخشان شور می گردد بلند
2 دیگران را سرمه شب گرچه مهر خامشی است ناله ما در شب دیجور می گردد بلند
3 دور گردان را به دریا رهنمایی می کند دست ما گاهی اگر از دور می گردد بلند
4 بهر عبرت مردم آزاران عالم را بس است آتشی کز خانه زنبور می گردد بلند
5 هست تا آیینه ای روشن درین عبرت سرا از سر خاک سکندر نور می گردد بلند
6 عشق شورانگیز در هر جا نمک پاشی کند از دل صد پاره ما شور می گردد بلند
7 اختیاری نیست در گفتار حق حلاج را ناله زین پشت کمان بی زور می گردد بلند
8 کاسه چوبین گدارا ناله افسوس نیست این صدا از کاسه فغفور می گردد بلند
9 شعله آواز بلبل می شود صائب خموش ناله ما گر به این دستور می گردد بلند