- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لعل تو ز روشن گهری جان جهان است تبخال بر آن لعل، سراپرده جان است
2 برق رخ گلگون ترا دل خس و خارست مهتاب بناگوش ترا صبر کتان است
3 بر صفحه رخسار تو آن خال معنبر موری است که دردست سلیمان زمان است
4 در چشم تر من ز خیال خط سبزت هر گوشه پریزاد دگر بال فشان است
5 افلاک ز نقش قدم اوست نگارین آن سرو که در مجلس ما دست فشان است
6 ابری است که در باغ بهشت است خرامان چشمی که به رخسار نکویان نگران است
7 از باده کهنه است نشاط و طرب من این پیر کهنسال، مرا بخت جوان است
8 گردون که ز انجم همه تن دیده بیناست حیرت زده جلوه آن سرو روان است
9 صائب دلش از صحبت گلشن نخورد آب شبنم که به خورشید درخشان نگران است