- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شراب لعل به آن لعل جانفزا نرسد که آب تلخ به سرچشمه بقا نرسد
2 اثر ز گرمروان بر زمین نمی ماند به گرد آتش این کاروان صبا نرسد
3 کجا رسد دل بی دست و پای ما ز تلاش به خلوتی که به بال ملک دعا نرسد
4 فغان که سرکشی و ناز را دو ابرویش گذاشته است به طاقی که دست ما نرسد
5 ز مال رزق حریصان بود غبار ملال که غیر گرد ز گندم به آسیا نرسد
6 جگر گداز بود زردرویی منت خدا کند که مس ما به کیمیا نرسد
7 همان ز مردم هموار می کشم خجلت به خاکساری من گرچه نقش پا نرسد
8 سپند خال ازان دایم است پابرجا که چشم زخم به آن آتشین لقا نرسد
9 خموش باش اگر پخته گشته ای که شراب ز جوش تا ننشیند به مدعا نرسد
10 تمام نیست عیار کسی که چون خورشید به ذره ذره فروغش جدا جدا نرسد
11 میان ساختن و سوختن تفاوتهاست به گرد خاک ره یار توتیا نرسد
12 ز چار موجه به ساحل نمی رسد صائب سبکروی که به سر منزل رضا نرسد