رخصت بوسه اگر از لب جامی از صائب تبریزی غزل 6810

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

رخصت بوسه اگر از لب جامی داری

1 رخصت بوسه اگر از لب جامی داری تلخ منشین که عجب عیش مدامی داری

2 سرفرازان جهان جمله سجود تو کنند در حریم دل اگر راه سلامی داری

3 اگر از داغ جنون یافته ای مهر قبول چشم بد دور که خوش ماه تمامی داری

4 گوشه ای گر به کف آورده ای از ملک رضا باش آسوده که شایسته مقامی داری

5 ای عقیق از من لب تشنه فراموش مکن که درین دایره امروز تو نامی داری

6 سرو از دایره حکم تو بیرون نرود تا تو چون فاختگان حلقه دامی داری

7 بسته ای در گره از ساده دلی دوزخ را در سر خود اگر اندیشه خامی داری

8 چون گره شد به گلو لقمه غم باده طلب به حلالی خور اگر آب حرامی داری

9 ای صبا چشم من از آمدنت روشن شد مگر از یوسف گم کرده پیامی داری؟

10 برخوری زان لب میگون که چو صهبای صبوح در رگ و ریشه جان طرفه خرامی داری

11 صائب این آن غزل حافظ مشکین نفس است بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری

عکس نوشته
کامنت
comment