- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می کشد هر لحظه بزم تازه ای بر روی ما داغ دارد جام جم را کاسه زانوی ما
2 سایه زخم دورباش از وحشت ما می خورد جوهر شمشیر داند سبزه را آهوی ما
3 می پرد شم حباب ما همان از تشنگی گر چه پیوسته است با دریای رحمت، جوی ما
4 می توان بر خاک خون آلود ما کردن نماز آب شمشیر شهادت داده شست و شوی ما
5 گر چه در مصر فراموشی مقید مانده ایم می رسد چون جامه یوسف به کنعان بوی ما
6 آن که از پهلوی چرب ما چراغش نور یافت می کند پهلو تهی امروز از پهلوی ما
7 غنچه دلگیر ما را برگ شکرخند نیست ای نسیم عافیت، شبگیر کن از کوی ما
8 تازه دارد چهره خود را به آب تیغ کوه داغ دارد باغبان را لاله خودروی ما
9 بلبل ما از گرفتاری ندارد شکوه ای خنده گل می کند چاک قفس بر روی ما
10 ناله جغدست در گوشش نوای عندلیب هر که صائب آشنا گردد به گفت و گوی ما