-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 مخور چو لاله و گل، روی دست ساغر عیش که در رکاب نسیم فناست دفتر عیش
2 ستاره سحری و چراغ صبحدم است به چشم وقت شناسان فروغ اختر عیش
3 مده به عیش سبکسیر صحبت غم را که همچو شبنم گل بی بقاست گوهر عیش
4 به حسن عافیت غم کجا رسد شادی؟ طرب رسول ملال است و غم پیمبر عیش
5 چنان که فتنه عالم ز باده می زاید به صد هزار غم آبستن است مادر عیش
6 به آفتاب حوادث بساز چون مردان که همچو میوه خام است سایه پرور عیش
7 گمان حور و پری داشتم ،ندانستم که دیو غم بدر آید ز زیر چادر عیش
8 کجاست گردسپاه غم و غبار ملال؟ که خاکهای جهان را کنیم برسر عیش
9 گزیده است مرابس که شادی ایام به چشم حلقه مارست حلقه در عیش
10 مقیم گوشه غم باش اگر مسلمانی که دین ضعیف شود در زمین کافر کیش
11 ز داغ لاله عاشق مدام،معلوم است که دل سیاه کندصحبت مکرر عیش
12 جواب آن غزل مولوی است این صائب زهی خدا که کند مرگ راپیمبر عیش