خموشی مهر خاموشی زند بر از صائب تبریزی غزل 427

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

خموشی مهر خاموشی زند بر لب سخن چین را

1 خموشی مهر خاموشی زند بر لب سخن چین را که سازد غنچه لب بسته کوته دست گلچین را

2 بود از ساده رویان نوخطان را سرکشی افزون که وحشت هست بیش از آهوان آهوی مشکین را

3 بود چون کوهکن در عاشقی ثابت قدم هر کس برون آرد به جان بی نفس از سنگ شیرین را

4 ید بیضا ز خجلت آب شد چون شمع کافوری برآوردی تو تا از آستین دست بلورین را

5 خصومت با گرانقدران سبک مغزی بود، ورنه به آهی می گذارم در فلاخن کوه تمکین را

6 حجاب نور می سوزد نگاه خیره چشمان را نمی باید نقاب دیگر آن رخسار شرمین را

7 نیندیشند ز آه و ناله عاشق هوسناکان که شور بلبلان کوته نسازد دست گلچین را

8 به زهد خشک، زاهد برنمی آید ز خودبینی که نبود جوهر از خود بریدن تیغ چوبین را

9 سخن باید که باشد آنقدرها دلنشین صائب که از مشکل پسندان وا کشد بی خواست تحسین را

عکس نوشته
کامنت
comment