- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خارخاری به دل افتاده ز مژگان کسی که نپیچیده نگاهش به رگ جان کسی
2 میوه خلد به کوته نظران ارزانی دست امید من و سیب زنخدان کسی
3 به یکی بوسه که جان در تن عاشق آید چه شود کم ز لب لعل تو ای جان کسی؟
4 دامن دشت به سودازدگان ارزانی نکشد آتش ما منت دامان کسی
5 همچو خورشید سرآمد نتوانی گردید مدتی تا نروی در خم چوگان کسی
6 تا قناعت به سر انگشت توان کرد چو شمع نخورد کودک ما شیر ز پستان کسی
7 زاهد بی مزه و سیر خیابان بهشت من سودازده و چاک گریبان کسی
8 به دمی آب که دل سوخته ای آساید خشک مغزی مکن ای چشمه حیوان کسی
9 چون به چشمش ندهم جای که در پرده دل اشک من شور شد از گرد نمکدان کسی
10 سنبل یک چمن و جوهر یک آینه اند طره بخت من و زلف پریشان کسی
11 خبرش نیست ز سرگشتگی ما صائب هر که سر گوی نکرده است به میدان کسی