خضر اگر چاشنی تیغ شهادت از صائب تبریزی غزل 3368

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

خضر اگر چاشنی تیغ شهادت می کرد

1 خضر اگر چاشنی تیغ شهادت می کرد ز آب حیوان به لب خشک قناعت می کرد

2 کشتی حوصله طوفانی شبنم می شد گل اگر از رخ او کسب طراوت می کرد

3 می شد از غیرت آیینه دل عاشق آب خوبی معنی اگر جلوه به صورت می کرد

4 این زمان ناز هما می کشد از سایه جغد بی نیازی که دو صد ناز به دولت می کرد

5 این که در کوی تو دل رنگ اقامت می ریخت کاش بر ریگ روان طرح عمارت می کرد

6 صفحه روی ترا دید و ورق برگرداند ساده لوحی که به من دوش نصیحت می کرد

7 پیشتر زان که دهد خامه به دستش استاد الف قامت او مشق قیامت می کرد

8 بی لب لعل تو صائب المی داشت که گل در نظر جلوه خمیازه حسرت می کرد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر