- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جوشن داودی قلمرو تدبیر نقش بر آب است پیش ناوک تقدیر
2 با جگر آفتاب، صبح چه سازد ؟ گرمی دل کم نمی شود به طباشیر
3 بار نفسها نه ایم چون نی بی مغز ناله ما خانه زاد ماست چو زنجیر
4 از خس و خار شکسته پای چه آید؟ برق درین راه گشته است زمین گیر
5 بس که کشیده است دردسر ز جنونم کوچه دهد، چون شوم دچار به زنجیر
6 چون ورق آفتاب عمر بگردد پرده گلیم فناست سایه نخجیر
7 یار سبکروح شو که بر هدف آید آهن پیکان به زور بال و پر تیر
8 تنگترست از فضای چشمه سوزان روزن جنت نظر به حلقه زنجیر
9 خاطر صائب خیال گنج ندارد چشم و دل سیر فارغ است ز اکسیر
10 نسبت معنی به لفظ تازه صائب همچو ظفر خان بود به خطه کشمیر