- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جنت در بسته سازد مهر خاموشی ترا چهره زرین می کند چون به، نمدپوشی ترا
2 حلقه ذکر خدا گردد لب خاموش تو گر شود توفیق از مردم فراموشی ترا
3 خانه داری، در گذار سیل لنگر کردن است می شود حصن سلامت، خانه بر دوشی ترا
4 هوشمندی می برد بیرون ترا از آب و گل می نماید صورت دیوار، بیهوشی ترا
5 گوش اگر داری درین بستانسرا هر غنچه ای می کند با صد زبان تلقین خاموشی ترا
6 غافلی چون رشته کز سیمین بران روزگار رنج باریک است حاصل از هم آغوشی ترا
7 خنده چون مینای می کم کن که چون خالی شدی می گذارد چرخ بر طاق فراموشی ترا
8 آنچنان کز خار آتش را فزاید سرکشی بیش شد رعنایی نفس از خشن پوشی ترا
9 هوشیاری زنگ غفلت می برد صائب ز دل دل سیه چون لاله می گردد ز می نوشی ترا