-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جانا که ترا گفت که ترک می و نی کن؟ بردار لب از ساغر و خون در دل می کن
2 بر کشتی می نامه نی باد مرادست ای مطرب کوتاه نفس، باد به نی کن
3 تا چند پی کبک به کهسار برآیی؟ در پای خم امروز شکار بط می کن
4 تا روی کند عیش و طرب، پشت به خم ده تا پشت کند محنت و غم، روی به می کن
5 هان خضر، تو آب در میخانه بیفشان هان ای دم عیسی، تو هواداری نی کن
6 یک جرعه بر این خاک سیه کاسه بیفشان قارونکده خاک پر از حاتم طی کن
7 سنگ کف طفلان حشم زنگ برآورد بی درد، ز صحرای جنن روی به حی کن
8 صائب همه کس گوش به فریاد تو دارد یک ناله جانسوز درین بزم چو نی کن