جمال یوسف ازین تیره خاکدان از صائب تبریزی غزل 5710

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

جمال یوسف ازین تیره خاکدان دیدم

1 جمال یوسف ازین تیره خاکدان دیدم عبیر پیرهن از گرد کاروان دیدم

2 ربود خواب ترا در کنارم از مستی ترا چنان که دلم خواست آنچنان دیدم

3 جز این که آب شدم دست شستم از هستی دگر چه بهره چو شبنم زگلستان دیدم

4 ز شست صاف نشد تیر راست را روزی گشایشی که من از خانه چون کمان دیدم

5 دل گرفته من چون ز باغ بگشاید که در گشودن در روی باغبان دیدم

6 برابرست به عیش تمام روی زمین که روی خویش برآن خاک آستان دیدم

7 از آن گذشت به خمیازه عمر من چو کمان که من ز دور گردی از نشان دیدم

8 میانه وطن وغربت است بادیه ها منم که داغ غریبی در آشیان دیدم

9 چو گردباد نفس می کشم غبارآلود ز بس که کلفت ازین تیره خاکدان دیدم

10 جواب آن غزل حاذق است این صائب بهار دیدم و گل دیدم و خزان دیدم

عکس نوشته
کامنت
comment