دست بر زلف پریشان سخن از صائب تبریزی غزل 5604

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دست بر زلف پریشان سخن یافته ام

1 دست بر زلف پریشان سخن یافته ام چشم بد دور، رگ جان سخن یافته ام

2 شسته ام روی به خوناب جگر لعل صفت تا رگ کان بدخشان سخن یافته ام

3 نکنم چشمم به عمر ابد خضر سیاه عمر جاوید ز احسان سخن یافته ام

4 چون شکر رفته ام از گرمی فکرت به گداز تا نصیب از شکرستان سخن یافته ام

5 مورم اما ز شکر ریزی گفتار بلند مسند از دست سلیمان سخن یافته ام

6 چه گهرهای گرانسنگ که در جیب امید از هواداری نیسان سخن یافته ام

7 جوی شیری که سفیدست ازو روی بهشت خورده ام خون و ز پستان سخن یافته ام

8 به ستم دست از آن زلف ندارم صائب چه کنم، سلسله جنبان سخن یافته ام

عکس نوشته
کامنت
comment