برون نیامده از برگ بی از صائب تبریزی غزل 5698

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

برون نیامده از برگ بی ثمر شده ام

1 برون نیامده از برگ بی ثمر شده ام خبر نیافته از خویش بیخبر شده ام

2 مرا ز سنگ ملامت چو نیست آزادی ازین چه سود که چون سرو بی ثمر شده ام

3 به گرد کعبه مقصود اگر نگردیدم به این خوشم که درین راه پی سپر شده ام

4 اگر رسد به سرم بی خبر چه خواهم شد که از رسیدن پیغام بیخبر شده ام

5 قناعت از گل این باغ کرده ام به گلاب ز آفتاب تسلی به چشم تر شده ام

6 ز نارسایی پرواز گشته ام طاوس زبس فریفته نقش بال و پر شده ام

7 چو قطره گر چه فتادم ز چشم ابر بهار سرم به ابر رسیده است تا گهر شده ام

8 بود ز آهوی رم کرده نافه ای بسیار ز چشم شوخ تو قانع به یک نظر شده ام

9 نبود ناله من بی اثر چنین صائب ز هرزه نالی بسیار، بی اثر شده ام

عکس نوشته
کامنت
comment