- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برون نیامده از برگ بی ثمر شده ام خبر نیافته از خویش بیخبر شده ام
2 مرا ز سنگ ملامت چو نیست آزادی ازین چه سود که چون سرو بی ثمر شده ام
3 به گرد کعبه مقصود اگر نگردیدم به این خوشم که درین راه پی سپر شده ام
4 اگر رسد به سرم بی خبر چه خواهم شد که از رسیدن پیغام بیخبر شده ام
5 قناعت از گل این باغ کرده ام به گلاب ز آفتاب تسلی به چشم تر شده ام
6 ز نارسایی پرواز گشته ام طاوس زبس فریفته نقش بال و پر شده ام
7 چو قطره گر چه فتادم ز چشم ابر بهار سرم به ابر رسیده است تا گهر شده ام
8 بود ز آهوی رم کرده نافه ای بسیار ز چشم شوخ تو قانع به یک نظر شده ام
9 نبود ناله من بی اثر چنین صائب ز هرزه نالی بسیار، بی اثر شده ام