- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر بر فلک ز همت والا کشیده ام تسبیح را ز دست ثریا کشیده ام
2 هرگز نشد که بر سر حرف آورم ترا من کز دهان غنچه سخن وا کشیده ام
3 گرکوه بیستون طرف بحث من شده است در خاک و خون به موی مدارا کشیده ام
4 نیسان چرا گهر نکند قطره مرا؟ کم محنتی ز تلخی دریا کشیده ام؟
5 از پا کشند بی ادبان خار را و من از خار راه او ز ادب پا کشیده ام
6 از خاکمال حادثه ایمن نبوده ام چون سایه رخت خویش به هر جا کشیده ام
7 بارست بر تجرد من تهمت لباس داغم که پا به دامن صحرا کشیده ام!
8 صائب دچار نشتر الماس گشته است بیش از گلیم خویش اگر پا کشیده ام