- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاهنشهی است عشق که دل جلوه گاه اوست آهی که خیزد از دل ما گرد راه اوست
2 دل را ز کام هر دو جهان سرد ساختن تأثیر اولین نفس صبحگاه اوست
3 از یک نگاه، زیر و زبر کردن جهان بازیچه ای ز گردش چشم سیاه اوست
4 چون نور آفتاب، پریشان خرام نیست دلهای چاک، مشرق روی چو ماه اوست
5 گردون که صبح و شام زنده غوطه در شفق صید به خون تپیده ای از صیدگاه است
6 نتوان شکست لشکر دل را به ترکتاز این فتح در شکستن طرف کلاه اوست
7 هر سینه ای که پاک شد از گرد آرزو میدان تیغ بازی برق نگاه اوست
8 فتح از سپاه عشق بود، گر چه وقت جنگ انگشت زینهار، لوای سپاه اوست
9 عشق تو آهویی است که از چشمه سار دل هر تخم آرزو که برآید گیاه اوست
10 از خسروی است فتح که هنگام دار و گیر دست دعای خلق لوای سپاه اوست
11 صائب به غیر چهره زرین عشق نیست آن کهربا که کاهکشان برگ کاه اوست