-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن را که هست گردش چشم غزاله ای در کار نیست رطل گران و پیاله ای
2 ما را ز کهنه و نو عالم بود کفاف معشوق نو خطی و می دیر ساله ای
3 تا گل شکفته شد گرو میفروش کرد در خانه داشت هر که کتاب و رساله ای
4 بگذار حرف محکمی توبه را به طاق کاین شیشه توتیا شود از سنگ ژاله ای
5 بلبل چگونه مست نگردد، که می دهد از هر گلی بهار به دستش پیاله ای
6 چون عندلیب قسمت من نیست از بهار غیر از نگاه حسرت و آهی و ناله ای
7 می کرد داغ، سینه کان عقیق را می داشت چون رخ تو اگر باغ لاله ای
8 یک هاله در بساط همه چرخ بیش نیست ماه تراست هر خم آغوش، هاله ای
9 صائب چو تاک نیست غم سربریدنش هر کس به یادگار گذارد سلاله ای