- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن را که در وطن لب نانی میسرست سی شب ز ماه عید سرایش منورست
2 در خانه های کهنه بود مور و مار بیش حرص و امل به طینت پیران فزونترست
3 ارباب احتیاج اگر آبروی خویش گردآوری کنند، به از عقد گوهرست
4 هرگز نگردد آینه را دل به آب صاف ظلمت ز آب خضر نصیب سکندرست
5 در کنه ذات، فکر به جایی نمی رسد دریای بیکنار چه جای شناورست؟
6 فردی که ساده است نیارند در حساب دیوانه را چه کار به دیوان محشرست؟
7 از بس گزیده است سلامت روی مرا موج خطر به چشم من آغوش مادرست
8 در قطره ای چه جلوه کند بحر بیکنار؟ در چشم مور ملک سلیمان محقرست
9 صائب به غیر نامه عالم نورد من هر نامه ای که هست و بال کبوترست