صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

صبح روشن شد، بده ساقی می از صائب تبریزی غزل 863

غزل 863 ام از 9863 غزلیات

صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب

1 صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب تا به روی دولت بیدار برخیزم ز خواب

2 هر که در میخانه بردارد ز روی صدق دست از بیاض گردن مینا شود مالک رقاب

3 ماهیان از بی زبانی بحر بر سر می کشند گفتگو داروی بیهوشی است در بزم شراب

4 عذر بیداد رخ او را خط از عشاق خواست راه خود را پاک سازد خون چو گردد مشک ناب

5 از خط شبرنگ گفتم شرم او کمتر شود پرده دیگر ز خط افزود بر شرم و حجاب

6 در زمان خط، مدار چشم او بر مردمی است گردن عامل بود باریک در پای حساب

7 از نگاه گرم، چون مویی که بر آتش نهند می شود افزون میان نازکش را پیچ و تاب

8 فیض گردون بلنداختر بود ز اقبال عشق تاج بخشی می کند از همت دریا حباب

9 کیمیای دانه احسان، زمین قابل است گوهر شهوار گردد در صدف اشک سحاب

10 مردم بی برگ را اسباب عیش آماده است بستر خار است، در هر جا که سنگین گشت خواب

11 ایمنی جستم ز ویرانی، ندانستم که چرخ گنج خواهد خواست جای باج ازین ملک خراب

12 در بلندی ناله صائب ندارد کوتهی کوه تمکین تو می سازد صدا را بی جواب

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب

شاعر شعر صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب چه کسی است ؟

شاعر شعر صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب صائب تبریزی می باشد.

شعر صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب چیست ؟

قالب شعر صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب غزل است

مضمون اصلی شعر صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر