-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 خراب چشم تو اندیشه عتابش نیست که می پرست غم از تلخی شرابش نیست
2 بیاض گردن او در کتابخانه حسن سفینه ای است که حاجت به انتخابش نیست
3 گلی است چهره خندان آن بهار امید که زیر پوست رگ تلخی گلابش نیست
4 عجب که نامه امید من رسد به جواب که گر به کوه رسد ناله ام، جوابش نیست
5 به چشم جوهریان رشته ای است بی گوهر ز عشق او رگ جانی که پیچ و تابش نیست
6 بنای طاقت اگر کوه بیستون شده است حریف جلوه ناز گران رکابش نیست
7 ملایمت طمع از زاهدان خشک مدار که هر گلی که ز کاغذ بود گلابش نیست
8 نداده اند ترا چشم خرده بین، ورنه کدام نقطه که در سینه صد کتابش نیست؟
9 چراغ شهرت پروانه عالم افروزست وگرنه کیست که او داغ یا کبابش نیست؟
10 ز روی خلق کجا شرم می کند صائب سیه دلی که ز کردار خود حجابش نیست