آب شد بس که در آتشکده دل از صائب تبریزی غزل 6254

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

آب شد بس که در آتشکده دل پیکان

1 آب شد بس که در آتشکده دل پیکان دل مجنون مرا گشت سلاسل پیکان

2 صحبت راست روان بال و پر توفیق است که ز آمیزش تیرست سبکدل پیکان

3 نرسد بال و پر سعی به بی تابی دل می رسد پیشتر از تیر به منزل پیکان

4 نیست آرام به یک جای دل آزاران را که بود در تن زخمی متزلزل پیکان

5 طمع روی دل از سخت کمانی دارم که به عشاق دهد در عوض دل پیکان

6 در دل از سختی ایام گرههاست مرا که از آنهاست کمین عقده مشکل پیکان

7 از زمین چون هدف آغوش گشا می خیزند اهل دل را اگر آید ز مقابل پیکان

8 نگذرد چون سخن سخت ز من راست چو تیر؟ که مرا گشت ز سختی گره دل پیکان

9 جوهر از بیضه فولاد برون می آرد ساده لوحی که مرا می کشد از دل پیکان

10 آسمان سیر شد از عشق، دل ما صائب پر برآرد ز سبکدستی قاتل پیکان

عکس نوشته
کامنت
comment