1 حرف آن زلف از دل دیوانه ما شد بلند این شب کوتاه از افسانه ما شد بلند
2 حلقه ها در گوش مرغان حرم خواهد کشید بانگ ناقوسی که از بتخانه ما شد بلند
3 نغمه شوخی که زد بر کاسه منصور سنگ دور اول از لب پیمانه ما شد بلند
4 آسمان سنگدل را چشم اشک آلود ساخت دود آهی کز مصیبت خانه ما شد بلند
5 کرد شهری هر کجا دیوانه ای در دشت بود شورشی کز بازی طفلانه ما شد بلند
6 خون دل را پیش ازین می داشتند از هم دریغ این صلا از گوشه میخانه ما شد بلند
7 خاکساری بود چون اکسیر مستور از نظر این غبار از آستان خانه ما شد بلند
8 خودستایی نیست کار عشق، ورنه دست شمع بهر دامنگیری پروانه ما شد بلند
9 گردن آهونگاهان اینقدر رعنا نبود از تماشای دل دیوانه ما شد بلند
10 ناله جانسوز، صائب در غبار سرمه بود این ترنم چون سپند از دانه ما شد بلند