-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از تب رشک تو خورشید هلالی شده است طوبی از غیرت سرو تو خلالی شده است
2 (خون ما گر چه حرام است چو می، خوردن آن پیش این سنگدلان آب حلالی شده است)
3 آفتاب سخنش گرد جهان می گردد هر که ز اندیشه باریک هلالی شده است
4 (مختصر کن سخنم را به شکرخنده لطف که چراغ گله ام فتنه بالی شده است (کذا))
5 (خطرم چند چو طاوس بود از پر و بال؟ بر من این نکته رنگین چه وبالی شده است)
6 بر تن باد صبا پیرهن یوسف مصر از تب رشک تو فانوس خیالی شده است
7 (دل آسوده ات از حال به حالی گردد گر بدانی تو که صائب به چه حالی شده است)