- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صدای پا نبود در خرام درویشان زمین به خواب رود زیر گام درویشان
2 چو نی اگر چه بود خشک، کام درویشان شکر به تنگ بود در کلام درویشان
3 چه لذت است که بادست پخت بی برگی است نمکچش است سراسر طعام درویشان
4 اگر ز سنگ حوادث شود هلال هلال صدا بلند نگردد ز جام درویشان
5 که می تواند وصف تمام ایشان کرد؟ به از تمام جهان، ناتمام درویشان
6 ز روستای طمع رخت برده اند برون مساز روی ترش از سلام درویشان
7 میان مور و سلیمان تفاوتی ننهد چو سفره باز کند فیض عام درویشان