در کوی عشق ره نبود جبرئیل از صائب تبریزی غزل 715

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

در کوی عشق ره نبود جبرئیل را

1 در کوی عشق ره نبود جبرئیل را پی کرده است تیزی این ره دلیل را

2 بخت سیه گلیم ندارد غم گزند حاجت به نیل نیست رخ رود نیل را

3 خورشید و مه مرا نتواند ز راه برد هر شوخ دیده ای نفریبد خلیل را

4 دل می دهد به نیم تپش عرض حال خود حاجت به نامه بر نبود جبرئیل را

5 در بزم اهل دید، نگه ترجمان بس است گل می زنیم روزنه قال و قیل را

6 بر زور خود مناز که یک مشت بال و پر درهم شکست شوکت اصحاب فیل را

7 حیرانی جمال تو گردم که کرده است از حسن سیر چشم، خدای جمیل را

8 گویند بازگشت بخیلان بود به خاک حاشا که هیچ خاک پذیرد بخیل را

9 هر جا حدیث اهل سخن در میان فتد صائب بخوان تو این غزل بی بدیل را

عکس نوشته
کامنت
comment