- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در کوی عشق ره نبود جبرئیل را پی کرده است تیزی این ره دلیل را
2 بخت سیه گلیم ندارد غم گزند حاجت به نیل نیست رخ رود نیل را
3 خورشید و مه مرا نتواند ز راه برد هر شوخ دیده ای نفریبد خلیل را
4 دل می دهد به نیم تپش عرض حال خود حاجت به نامه بر نبود جبرئیل را
5 در بزم اهل دید، نگه ترجمان بس است گل می زنیم روزنه قال و قیل را
6 بر زور خود مناز که یک مشت بال و پر درهم شکست شوکت اصحاب فیل را
7 حیرانی جمال تو گردم که کرده است از حسن سیر چشم، خدای جمیل را
8 گویند بازگشت بخیلان بود به خاک حاشا که هیچ خاک پذیرد بخیل را
9 هر جا حدیث اهل سخن در میان فتد صائب بخوان تو این غزل بی بدیل را