- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پنبه نبود که شد از سینه افگار سفید چشم داغم شده از شوق نمکزار سفید
2 در دیاری که تو از جلوه فروشان باشی گل ز خجلت نشود بر سر بازار سفید
3 پیش من دم نتواند ز نظربازی زد گرچه شد دیده یعقوب درین کار سفید
4 آنقدر همرهی از بخت سیه می خواهم که کنم دیده خود در قدم یار سفید
5 سعی کن تا ز سیاهی دلت آید بیرون همچو زاهد چه کنی جبه و دستار سفید؟
6 صائب از دست مده جام می گلگون را از شکوفه چو شود چادر گلزار سفید