1 با سیه چشمان بود بزم می گلگون من ساغر از ناف غزالان می زند مجنون من
2 می کند در سینه ام پیوسته جولان درد و داغ هر طرف صد محمل لیلی است در هامون من
3 گر چه از شمشیر او بالین و بستر ساخته است همچنان زنجیر می خاید ز جوهر خون من
4 چون دهان زخم، گستاخی نمی دانم که چیست تیغ خون آلود می باشد لب میگون من
5 موشکافان جهان را موی آتشدیده کرد بس که پیچیده است چون زلف بتان مضمون من
6 عالمی را گفتگوی من به وجد آورده است جوش صد میخانه دارد سینه پر خون من
7 می شود در بوته حکمت زر مغشوش صاف نیست جایی بهتر از خم بهر افلاطون من
8 شور بلبل می کند کان ملاحت باغ را می فزاید حسن او را عشق روزافزون من
9 سرو خواهد کرد چون مینای خالی خون عرق چون به سیر باغ آید سبز ته گلگون من
10 شاخ گل بر خاک بندد نقش صائب ز انفعال هر کجا قامت فرازد مصرع موزون من
دیدگاهها **