- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن را که در جگر نفس آتشین بود خورشید آسمان وچراغ زمین بود
2 چون ماه حسن ساخته بیش ازدوهفته نیست مارا نظر به حسن خدا آفرین بود
3 معلوم شد زخواب گران گذشتگان کآسودگی نهفته به زیر زمین بود
4 روزی به آبروی نیابند خاکیان رزق تنور از قفس آتشین بود
5 چون آفتاب هر که ننازد به اعتبار گر بر فلک رود نظرش بر زمین بود
6 آن خرمن گلی که نظر نیست محرمش مپسند بی حجاب در آغوش زین بود
7 چون برق و باد دولت دنیا سبکروست در دست دیو یک دو سه روزی نگین بود
8 گویند سنت است که در وقت احتضار ذکر بلند ورد زبان حزین بود
9 چون ذکر را بلند نگوییم روز وشب ماراکه هرنفس نفس واپسین بود
10 جان تازه شد ز روی عرقناک او مرا باران نرم روزی مغز زمین بود
11 صائب صبور باش که تا یار خوشدل است عاشق همیشه خسته و زار و حزین بود