صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

شد خشک از گشودن لب آبروی از صائب تبریزی غزل 6402

غزل 6402 ام از 9863 غزلیات

شد خشک از گشودن لب آبروی من

1 شد خشک از گشودن لب آبروی من آخر چو غنچه جام تهی شد سبوی من

2 خون می خورد کریم ز مهمان سیر چشم داغ است عشق از دل بی آرزوی من

3 خون مشک در پیاله من خود به خود نشد چون نافه شد سفید درین کار موی من

4 از تشنگی ز بس که شدم خشک چون سبو تنگ از فشار دست نگردد گلوی من

5 در لعل آبدار ز برگشته طالعی باشد همان چو نقش نگین خشک، جوی من

6 تا سر کشیده ام به گریبان خامشی از خود چو غنچه باده برآرد سبوی من

7 گردد مرا گره چو صدف در دل از غرور گوهر دهند اگر عوض آبروی من

8 صائب ز بس که درد مرا در میان گرفت بیچاره شد ز چاره من چاره جوی من

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شد خشک از گشودن لب آبروی من

شاعر شعر شد خشک از گشودن لب آبروی من چه کسی است ؟

شاعر شعر شد خشک از گشودن لب آبروی من صائب تبریزی می باشد.

شعر شد خشک از گشودن لب آبروی من در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر شد خشک از گشودن لب آبروی من چیست ؟

قالب شعر شد خشک از گشودن لب آبروی من غزل است

مضمون اصلی شعر شد خشک از گشودن لب آبروی من چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر