خرابم کرده چشم نیم مستی از صائب تبریزی غزل 6962

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

خرابم کرده چشم نیم مستی

1 خرابم کرده چشم نیم مستی که دارد همچو مژگان پیشدستی

2 شرابی خاص در پیمانه دارد ز چشم مست او هر می پرستی

3 پریزادی است مژگانت که از چشم گرفته در بغل آهوی مستی

4 درین پستی چه می کردم چو شهباز نمی دادم اگر دستی به دستی

5 سرافرازی رسد آزاده ای را که دارد در بغل چون سرودستی

6 ز نقصان می پذیرد مه تمامی درستی ها بود در هر شکستی

7 تزلزل نیست در اطوار عاشق بنای عشق را نبود نشستی

8 زبون آرزو تا کی توان بود؟ چه عاجزمانده ای در خار بستی؟

9 ز خود تا نگذری صائب چو مردان اگر در کعبه باشی بت پرستی

عکس نوشته
کامنت
comment