- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خرابم کرده چشم نیم مستی که دارد همچو مژگان پیشدستی
2 شرابی خاص در پیمانه دارد ز چشم مست او هر می پرستی
3 پریزادی است مژگانت که از چشم گرفته در بغل آهوی مستی
4 درین پستی چه می کردم چو شهباز نمی دادم اگر دستی به دستی
5 سرافرازی رسد آزاده ای را که دارد در بغل چون سرودستی
6 ز نقصان می پذیرد مه تمامی درستی ها بود در هر شکستی
7 تزلزل نیست در اطوار عاشق بنای عشق را نبود نشستی
8 زبون آرزو تا کی توان بود؟ چه عاجزمانده ای در خار بستی؟
9 ز خود تا نگذری صائب چو مردان اگر در کعبه باشی بت پرستی