-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 می حرام است در آن بزم که هشیاری هست خواب تلخ است در آن خانه که بیماری هست
2 با پریشان نظری بس که بدم، می شکنم هر کجا آینه ای بر سر بازاری هست
3 می توان با گل خورشید نظر بازی کرد همچو شبنم اگرت دیده بیداری هست
4 خضر بر گرد سر درد طلب می گردد کعبه فرش است در آن سینه که آزاری هست
5 صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند بر جنون می زنم امروز که بازاری هست
6 بخت زنگار چرا سبز نباشد صائب؟ روز و شب در بغلش آینه رخساری هست