صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

ظلم است که درمان خود از از صائب تبریزی غزل 6957

غزل 6957 ام از 9863 غزلیات

ظلم است که درمان خود از درد ندانی

1 ظلم است که درمان خود از درد ندانی قدر دل گرم و نفس سرد ندانی

2 از زردی چهره است منور دل خورشید ای وای اگر قدر رخ زرد ندانی

3 از چشم بدان همچو سپندست فغانم فریاد من ای بی خبر از درد ندانی

4 تا شمع ترا نعل در آتش نگذارد بی تابی پروانه شبگرد ندانی

5 هر راهنوردی که کند دعوی تجرید تا نگذرد از هر در جهان، فرد ندانی

6 از رخنه دل تا نشود باز ترا چشم بیرون شد ازین خانه پر گرد ندانی

7 هر بی جگری را که به زورآوری محکم بر خشم مسلط نشود، مرد ندانی

8 هر کس ز کرم طی نکند وادی شهرت گر حاتم طایی است جوانمرد ندانی

9 ای آن که ترا برده ز ره اختر دولت بی طاقتی مهره خوشگرد ندانی

10 چون نقش قدم تا ندهی تن به لگدکوب دردی که ز من گرد برآورد ندانی

11 تا آینه از دست تو مشاطه نگیرد هجران تو ظلمی که به من کرد ندانی

12 صائب نشود تنگ شکر تا دلت از درد بی حاصلی مردم بی درد ندانی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ظلم است که درمان خود از درد ندانی

شاعر شعر ظلم است که درمان خود از درد ندانی چه کسی است ؟

شاعر شعر ظلم است که درمان خود از درد ندانی صائب تبریزی می باشد.

شعر ظلم است که درمان خود از درد ندانی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر ظلم است که درمان خود از درد ندانی چیست ؟

قالب شعر ظلم است که درمان خود از درد ندانی غزل است

مضمون اصلی شعر ظلم است که درمان خود از درد ندانی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر