به مهر داغ رسیده است جمله از صائب تبریزی غزل 5766

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

به مهر داغ رسیده است جمله اعضایم

1 به مهر داغ رسیده است جمله اعضایم ز پای تا به سر خویش چشم بینایم

2 چه لازم است چو مجنون شوم بیابان گرد؟ که از غبار دل خود بس است صحرایم

3 نمی شود نشود داغ لاله ها ناسور که دشت کان نمک شد ز شور سودایم

4 بغیر خانه زنجیر ازین جهان خراب به هیچ خانه دیگر نمی رود پایم

5 مرا به غیرت همکار احتیاجی نست ز ذوق کار مهیاست کار فرمایم

6 به سنگ رفته فرو پای من ز دل سختی نمی برد سخن سرد ناصح از جایم

7 مرا ز قرب گرانان همین کفایت بس که کوه قاف سبک شد به دل چو عنقایم

8 به نرخ خاک ز من مشتری نمی گیرد ز بس که گرد کسادی گرفته کالایم

9 نهان چگونه کنم راز عشق را صائب؟ که همچو نامه واکرده است سیمایم

عکس نوشته
کامنت
comment