-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 جدا نمی شود از پیش لعل میگونش چه بوسه گاه شناس است خال موزونش !
2 سرش به دولت دنیا فرو نمی آید به هر که سایه کند طره همایونش
3 شب امید من آن روز صبح عید شود که سر زند بنا گوش، خط شبگونش
4 درین ریاض ترا چشم موشکافی نیست وگرنه طره لیلی است بید مجنونش
5 منم که روی زچین جبین نمی تابم و گرنه رهزن خضرست نعل وارونش
6 مرا به وادیی افکنده است شور جنون که ناز سرو کند گردباد هامونش
7 سیه دلی که به دامان اوست چشم مرا چو داغ لاله گرفته است درمیان خونش
8 به دام شاهسواری فتاده ام صائب که لاله لاله چکد خون ز نعل گلگونش