1 جوش غیرت می زند خون حنای پای تو تا که بوسیده است گستاخانه جای پای تو؟
2 پنبه در گوش از صدای خنده گل می نهد گوش هر کس آشنا شد با صدای پای تو
3 خوش نماید چون شراب لعل در جام بلور عاشقان را در نظر رنگ حنای پای تو
4 گر چه باشد شمع کافوری به خوش ساقی علم پای طاوس است نسبت به صفای پای تو
5 داغ دارد هاله مه را ز روشن دیدگی حلقه خلخال از نور و ضیای پای تو
6 بس که در یک جا ز شوخی ها نمی گیری قرار ساده باشد وادی امکان ز جای پای تو
7 خجلت روی زمین از تنگدستی می کشد نقد جان را گر کند صائب فدای پای تو