- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مجروح عشق را سر و برگ علاج نیست این خون گرفته را به طبیب احتیاج نیست
2 برق از زمین سوخته نومید می رود تاراج دیده را غم باج و خراج نیست
3 در وادیی که قطع امیدست چاره ساز دردی که بی دوا نشد آن را علاج نیست
4 مجنون چه خون که در دل لیلی نمی کند از خود رمیده را به وصال احتیاج نیست
5 راضی نمی شوند به گنج از دل خراب در ملک عشق برده معمور باج نیست
6 بر تخت دار، شوکت منصور را ببین کیفیت بلند کم از هیچ تاج نیست
7 این آن غزل که اهلی شیراز گفته است آن را که عقل نیست به هیچ احتیاج نیست