مجروح عشق را سر و برگ علاج از صائب تبریزی غزل 2035

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

مجروح عشق را سر و برگ علاج نیست

1 مجروح عشق را سر و برگ علاج نیست این خون گرفته را به طبیب احتیاج نیست

2 برق از زمین سوخته نومید می رود تاراج دیده را غم باج و خراج نیست

3 در وادیی که قطع امیدست چاره ساز دردی که بی دوا نشد آن را علاج نیست

4 مجنون چه خون که در دل لیلی نمی کند از خود رمیده را به وصال احتیاج نیست

5 راضی نمی شوند به گنج از دل خراب در ملک عشق برده معمور باج نیست

6 بر تخت دار، شوکت منصور را ببین کیفیت بلند کم از هیچ تاج نیست

7 این آن غزل که اهلی شیراز گفته است آن را که عقل نیست به هیچ احتیاج نیست

عکس نوشته
کامنت
comment