1 درین جهان مزور به ترس و باک نگر به دام بیشتر از دانه زیر خاک نگر
2 مشو چون دام درین صید گه سراپا چشم به دیده های پر از خاک زیر خاک نگر
3 ز خون سوختگان طشت خاک لبریز است به جام لاله پرخون درین مغاک نگر
4 مسیح بر فلک از راه خاکساری رفت اگر به چرخ برآیی همان به خاک نگر
5 به شکر این که ترا عیسی زمان کردند ز روی لطف به دلهای دردناک نگر
6 خزان عمر، شب عید باددستان است به دستهای نگارین برگ تاک نگر
7 مگیر دامن پاکان به پنجه خونین به چشم پاک درآن روی شرمناک نگر
8 لباس کعبه به زنار دوختن کفرست درآن شکاف گریبان به چشم پاک نگر
9 مباد فتنه خوابیده را کنی بیدار به احتیاط درآن چشم خوابناک نگر
10 فریب سوزن مژگان آن نگار مخور به سینه ها که ز بیداد اوست چاک نگر
11 گذشت عمر،چه از کار رفته ای صائب ؟ دلیل بر رخ او دردم هلاک نگر
دیدگاهها **