- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در جهان کس می عشرت نتوانست کشید آروز پای فراغت نتوانست کشید
2 آه کز پستی این مجمر بی روزن چرخ نفسی شعله فطرت نتوانست کشید
3 هرکه بالین قناعت ز کف دست نکرد رخت بر بستر راحت نتوانست کشید
4 فرد شو فرد که تا خضر نشد دور از خلق دم آبی به فراغت نتوانست کشید
5 دشت تفسیده عشق است که خورشید بلند پا از آنجا به سلامت نتوانست کشید
6 دل که خمخانه آفات تهی کرده اوست باده تلخ نصیحت نتوانست کشید
7 نرمی از خلق مدارید توقع که مسیح روغن از ریگ به حکمت نتوانست کشید
8 دید تا روی ترا آینه، رو پنهان کرد خجلت صبح قیامت نتوانست کشید
9 به چمن رفتی و از شرم گل عارض تو غنچه خمیازه حسرت نتوانست کشید
10 صائب از سایه ارباب کرم سر دزدید کوه بر فرق ز منت نتوانست کشید