در مصافی که من از آه علم از صائب تبریزی غزل 5616

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

در مصافی که من از آه علم وا کردم

1 در مصافی که من از آه علم وا کردم کوه اگر بود طرف، بادیه پیما کردم

2 توشه آخرت من ز خرابات وجود مشت خاکی است که در کاسه دنیا کردم

3 گوهری نیست که درد امن این صحرانیست من قناعت به همین آبله پا کردم

4 سفری را که توان گفت به دل بار نبود سفر بیخودیی بود که تنها کردم

5 کمر ساحل مقصود به دستم آمد تا درین قلزم خونخوار کمر وا کردم

6 حیف ازین عمر گرانمایه که از بیخبری صرف طول امل و عرض تمنا کردم

7 پاس اندوه بدارید که من همچو شرر عمر خود در سر یک خنده بیجا کردم

8 چون معنبر نشود بزم دو عالم صائب؟ زین گرهها که من از زلف سخن وا کردم

عکس نوشته
کامنت
comment