- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در مصافی که من از آه علم وا کردم کوه اگر بود طرف، بادیه پیما کردم
2 توشه آخرت من ز خرابات وجود مشت خاکی است که در کاسه دنیا کردم
3 گوهری نیست که درد امن این صحرانیست من قناعت به همین آبله پا کردم
4 سفری را که توان گفت به دل بار نبود سفر بیخودیی بود که تنها کردم
5 کمر ساحل مقصود به دستم آمد تا درین قلزم خونخوار کمر وا کردم
6 حیف ازین عمر گرانمایه که از بیخبری صرف طول امل و عرض تمنا کردم
7 پاس اندوه بدارید که من همچو شرر عمر خود در سر یک خنده بیجا کردم
8 چون معنبر نشود بزم دو عالم صائب؟ زین گرهها که من از زلف سخن وا کردم