در حریمی که گل روی ایاغ از صائب تبریزی غزل 3397

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

در حریمی که گل روی ایاغ افروزد

1 در حریمی که گل روی ایاغ افروزد خار در دیده آن کس که چراغ افروزد

2 لاله تربتش آتش به ته پا دارد در دل هر که طلب شمع سراغ افروزد

3 می شود فاخته ای جامه مینایی سرو گر چنین ناله گرمم رخ باغ افروزد

4 روزگاری است که در ساغر خورشید، شراب آنقدر نیست که یک ذره دماغ افروزد

5 آن که ترساندم از داغ، به آن می ماند که کسی کوری پروانه چراغ افروزد

6 هر که در مذهب ما غیرت مشرب دارد شب آدینه به میخانه چراغ افروزد

7 انفعالی که ز داغ دل من لاله کشید شرم بادش که دگر چهره باغ افروزد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر