1 در حضور بلبلان خاموش می باید شدن همچو شاخ گل سراپا گوش می باید شدن
2 تا به اندک فرصتی گنجینه گوهر شوی چون صدف در بحر هستی گوش می باید شدن
3 گر زبان آتشین چون شمع داری در دهن پیش صبح خوش نفس خاموش می باید شدن
4 می کند کار نمک در باده اظهار شعور چون به مستان می رسی بیهوش می باید شدن
5 مهر خاموشی به لب زن چون نداری معرفت بر سر خوان تهی سرپوش می باید شدن
6 چشم اگر داری که خواب سیر در منزل کنی زیر هر بار گرانی دوش می باید شدن
7 در بهار نوجوانی عشق ورزیدن خوش است آتشی تا هست صرف جوش می باید شدن
8 گر چه نتوان گرد آن ماه تمام از شرم گشت هاله آسا جمله تن آغوش می باید شدن
9 جاده های نیش صائب منتهی گردد به نوش در جهان قانع به نیش از نوش می باید شدن