- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در پاس نفس می گذرد عمر عزیزش هر سوخته جانی که دلش همدم غیب است
2 هر کس کهخبر می دهد از راز حقیقت زنهار مکن گوش که نامحرم غیب است
3 این زخم که از تیغ قضا بر جگر ماست موقوف به روی دلی از مرهم غیب است
4 در چشم سیه خانه نشینان شهادت دیدار بتان روزنه عالم غیب است
5 یک مو خبر از راز دهان تو ندارد صائب که دلش آینه عالم غیب است
6 روشنگر آیینه دلها دم غیب است میراب جگرسوختگان شبنم غیب است
7 شیرازه مجموعه دلهای پریشان تاری ز سر زلف خم اندر خم غیب است
8 فیضی که دهد همچو مسیحا به نفس جان در پرده عصمتکده مریم غیب است