- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبح شکوفه از افق شاخ سر کشید جوش بهار رشته ز عقد گهر کشید
2 تا پرده بر گرفت ز رخسار داغ من خود را ز شرم لاله به کوه وکمر کشید
3 از وصل بهره توبه قدر حجاب توست آن چید گل ز باغ که سر زیر پر کشید
4 گیرنده تر ز چنگل بازست خون من نتوان به زور از رگ من نیشتر کشید
5 فردا سبکتر از پل محشر گذر کند اینجا کسی که بار ستم بیشتر کشید
6 در وصل ازو توقع مکتوب می کنم بیطاقتی مرا به دیار دگر کشید
7 میدان تیغ بازی برق است روزگار بیچاره دانه ای که سر از خاک برکشید
8 از گوشمال حادثه محنت نمی کشد در طفلی آن پسر که جفای پدر کشید
9 گوهر به سنگ وآب خضر را خاک داد آن میفروش خام که می را به زر کشید
10 امید صائب از همه کس چون بریده شد شمشیر آه را ز نیام جگر کشید