صبح شد مطرب، قدح را پر از صائب تبریزی غزل 4854

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

صبح شد مطرب، قدح را پر کن از می زود باش

1 صبح شد مطرب، قدح را پر کن از می زود باش از دم جان بخش جان کن در تن نی زود باش

2 می‌پرد گوش اجابت در هوای ناله‌ات های‌هایی سر کن ای بیدرد، هی هی زود باش

3 این که می از خم به مینا می‌کنی، در جام کن این دو منزل را یکی کن ای سبک‌پی زود باش

4 فیض از آیینه تاریک روگردان شود صیقلی کن سینه را از ساغر می زود باش

5 ناله نی کشتی می را بود باد مراد دور ساغر درگره افتاد ای نی زود باش

6 تا به خود جنبیده‌ای از دست فرصت رفته است جام را پر، شیشه را خالی کن از می زود باش

7 بار غم در سینه مجنون نفس نگذاشته است گر به صحرا می‌روی ای ناقه از حی زود باش

8 تا ندزدیده است مطرب دست را در آستین گر بساط زندگانی می‌کنی طی زود باش

9 این جواب آن غزل صائب که می‌گوید و دود ساقیا مصر قدح خالی است، هی هی زود باش

عکس نوشته
کامنت
comment