-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در چمن چون حرف آن بالای موزون میرود سرو چون دزدان ز راه آب بیرون میرود
2 دیده اهل بصیرت کاروانگاه بلاست هرکه زخمی میخورد، از چشم ما خون میرود
3 عشق بالا دست از معشوق دامن میکشد ناقه لیلی عبث دنبال مجنون میرود
4 دانهای در صیدگاه عشق بیرخصت مچین کز بهشت آدم به یک تقصیر بیرون میرود
5 آهوانش در سواد چشم خود جا میدهند هرکه صائب از سواد شهر بیرون میرود