- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در نظر هر که داد عشق تواش سروری ملک سلیمان بود حلقه انگشتری
2 چون به چمن بگذرد شعله رعنای تو سرو به بر می کند جامه خاکستری
3 در نظر اهل دید خار کند گلشنی در جگر قانعان قطره کند کوثری
4 خنده او چون گره واکند از کار شرم پای گذارد به کوه خنده کبک دری
5 هر کف خاک مرا شورش دیگر بود پیکر منصور را نیست غم بی سری
6 دامن خورشید را زود تواند گرفت هر که چو شبنم بود در پی گردآوری
7 رفت سلامت برون آخر ازین سنگلاخ آینه ما نداشت طالع اسکندری
8 ز اطلس و دیبای چرخ صائب بهتر بود اخگر دل زنده را جامه خاکستری