1 در وطن جوهر سخن خوارست در نگین نام رو به دیوارست
2 در غریبی کند سخن شهرست گل نمایان به طرف دستارست
3 نیست از جذب کهربا نومید کاه هر چند زیر دیوارست
4 بر ندارد کسی که بار از دل دیدنش بر دل جهان بارست
5 پاس رخسار گلعذاران را عرق شرم، چشم بیدارست
6 بیکسان را غمی نمی باشد غم عالم به قدر غمخوارست
7 دل عاشق کجا و کعبه و دیر؟ کودک شوخ، خانه بیزارست
8 هر بلندی که آخرش پستی است پیش صاحب بصیرتان دارست
9 مور تلخی نمی کشد صائب خاک بر قانعان شکرزارست